نوشته شده توسط : ابی

داشتم تلوریون نگاه می کردم که برنامه مخصوص حجاج ایرانی رو گذاشته بود حجاج داشتن از مدینه به سمت مکه حرکت می کردند.

نمی دونم چطور شد که یه دفعه دلم  رفت سمت مدینه و غربت اون

خودمو اونجا تصور کردم .با خودم  گفتم اگه من اونجا برم فقط به دنبال غربت حضرت زهرا می گردم و گریه می کنم که چرا مادرمون مرقد نداره.........

برای ما ایرانیا ناموس خیلی مهمه و به مادر یه حرمت خاص و ویژه ای داریم . ما باید خون گریه کنیم که مادرمون غریبه و مزار نداره و قبرشون معلوم نیست

ببینید ما چه کردیم که خدا ناموسشو از ما مخفی کرده و باید غریبی مادرمون رو. تحمل کنیم و به جو.ن بخریم

دوست دارم که تو کوچه های مدینه بگردم و فقط گریه کنمو داد بزنم یا زهرا منو ببین من دادذماد شما شدم و از این بس شما مادر من هستی .من به شما محرم شدم همون طوری که از بچگی ارزو داشتم.....

حسودی می کردم به سید ها و اصلا نمی تونستم قبوپل کنم که شما مادرشون باشی و مادر من نباشید.اما لطف شما باعث شده که بهتون محرم بشم بس می تونم بهتون بگم  مادر ...... و داد می زنم مادر.... 

  



:: برچسب‌ها: مادر , حضرت زهرا ,
:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 23 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ابی

سلام خوبید

با خودم گفتم که یه وبلاگ مذهبی برای خودم درست کنم تا شاید مورد استفاده دوستان قرارا بگیره خوشحال می شم با نظر دادن منو تو ساخت و اپ کردن این وبلاگ یاری کنید

ممنونم  ازتون



:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 23 آبان 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد